۱۳۹۳/۰۴/۳۰

غزه خون می‌گرید و هنوز...

پدری کودکِ سربریده‌ی خود را در آغوش گرفته، می‌نالد!
مادر بر جنازه‌ی فرزند تنها می‌تواند شیون کند و خاک برسر!
و کودکی باید مابقی عمر را بدون هر دو پا فوتبال ببیند!
دختربچه بر صورتش زخمی را برای همیشه نگاه خواهد داشت تا جای بوسه‌ی مردش باشد شاید!
این تصاویر در غزه‌ی این روزها طبیعی شده، امروزه روز کشته شدگان خوشبختان غزه‌اند!!
اسراییل جنایت می‌کند و از هیچ کس در هیچ کجای جهان ترسی ندارد.
غزه این روزها خون می‌گرید و جهانیان تنها نگاه می‌کنند،‌ الا قلیلا.

شاید هنوز چشم‌هامان از آن اشکها که در جام جهانی برای برزیل و آرژانتین و ایتالیا و... ریخته‌اند خشک نشده تا توان گریستن با غزه را داشته باشیم.

کجایند و در کدام پستو خزیده‌اند آنان که به اندازه یک ابر دلهاشان گرفته از شدت نگرانی برای حال روز روسری‌های زنان خاورمیانه و ظلمی که بر همجنسبازان شرق الاوسط می‌رود؟ همان بگولی‌هایی که قربانی کردن عید قربانِ مسلمانان را کشتار گوسفندان می‌دانند و چهل شبانه روز دپرس شده از آب و نان می‌افتند؟

چرا آنان که خود محصول و مدیون  پایمردی آزادگان و مبارزان راه دشوار آزادی هستند پایمردی و مبارزه جوانان و پیران و زنان و  کودکان عزه را تاب نمی‌آورند؟ چرا خود را در جبهه‌ي مارتین لوتر کینگ و ماندلا نمی‌‌بینند و پشت سر گرگان آدمی خوار و نژادپرستان آزادی کُش قرار گرفته‌اند؟ خجالت نمی‌کشند از تصاویر لینکولن و جفرسون و واشنگتن؟ یا برق دلارهای یهود فروغ چهره‌های اینان را ستانده؟

چرا مسلمانان به جان هم افتاده‌اند؟ اوباش  داعش چرا اگر مردند شیعه می‌کشند و یادشان رفته فریاد کودکان عزه را؟
أین العقلا الاحرار؟

شیوخ شکم کنده عرب در آینه چگونه می‌نگرند و حالشان از خودشان بهم نمی‌خورد؟ دهان‌هاتان را خدا گل بگیرد تا کلامش را قُلقُل نکنید که ننگ مسلمانی هستید. فاین تذهبون؟

امروز غزه نماد مظلومیت بشر مدرنِ قرن بیست و یکمی است. نماد قربانیان توحشِ مدرنِ آنان که قوم برگزیده‌اند!!

در این شب قدر این کلماتِ روزهایِ دورِ شریعتی در جانم اثر می‌کند و تلخ‌خنده می‌گیردم از حال و روز هپروتیِ این روزهای  روشنفکران مملکتم. ای وای! ای وای!

و تو ای علی!
ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ‌النوع عشق و شمشیر!
ما شایستگی "شناخت ترا" از دست داده‌ایم. شناخت ترا از مغزهای ما برده‌اند،
اما "عشق ترا"، علیرغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پرده‌های دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشته‌ایم،
چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها می‌کنی!؟
تو ستمی را بر یک زن یهودی که در ذمّه حکومتت می‌زیست تاب نیاوردی، و اکنون، مسلمانان را در ذمه یهود ببین! و ببین که بر آنان چه می‌گذرد !

ای صاحب آن بازو که "یک ضربه‌اش از عبادت هر دو جهان برتر است"
ضربه‌ای دیگر!