۱۳۸۳/۱۰/۱۲

از فارنهايت 11/9 تا گروگانگيري در دانشگاه علم و صنعت

البته همين ابتدا بگویم كه اصلا آسمان ریسمان کردن چیز بدي نيست لااقل بعضی از وقتها چیز بدی نیست و يكي از آن وقتها هم همين الآن است كه بنده در خدمتتان هستم. اين را اول كاري گفتم كه نگوييد نگفتي!

گاهي آدم با ديدن يك فيلم يا يك اثر هنري اطلاعاتي را به دست مي آورد كه مقصود اصلي خالق اثر نمي باشد ويا لايه اول ودوم وسوم حرفهاي اصلي نيست مثلا وقتي كه شما با خواندن يك رمان اسم يك شاعر فرانسوي يا مكزيكي را مي شنويد و با او بصورت خيلي جزيي آشنا ميشويد. اين مثال را در ديگر ورودي هايمان نيز ميتوان تعميم داد. در فيلمهاي مستند به خاطر نوع ساختارشان و اينكه دور بين كه جاي چشمان ما را گرفته است، بي واسطه تر عمل ميكند اطلاعاتي از آن قبيل را بهتر و صديق تر از ديگر انواع فيلمها ميتوان بدست آورد و اينگونه فيلمها منبع اطلاعاتي بسيار خوبي به شمار ميروند .
الغرض . بلاخره ما هم فيلم جنجالی آقاي مايكل مر را همين ديروز ديدم . يعني جمعه شب آخرين جمعه ماه رمضان . فيلم را برنامه سينما چهار پخش كرد همراه با نقد و برسي آقاي نادر طالبي و يك آقاي محترم ديگري كه روحاني هم بودند . مباحث جالبي مطرح شد و نكات خوبي را در فيلم اشاره نمودند. البته ناگفته نماند كه مسایل سياسي را هم اين وسط استنتاج مي كردند كه بعضي شان را من شخصا پسنديدم و بعضي را هم نه ،كه البته نظر آنها كاملا محترم است . اما آنچه مرا به نوشتن اين يادداشت گماشته است نه توافق هايمان بوده نه اختلافات مان بلكه يك مطلب بسيار ساده اي است كه به نظر من رسيده است همين. مطلبي كه شايد خيلي هم جدي نباشد يك موضوع ساده و پيش پا افتاده كه هر بچه دبستاني هم بتواند بفهمد.
مي دانيد كه هر كشوري وقتي كه در حال جنگ است اعلام وضعيت فوق العاده ميكند و سختگيريهاي بيشتري را در كنترل شهروندان اعمال كرده، حتي گاهي اجراي قانون و مجازاتهاي قانوني تشديد مي شوند. ودقيقا فيلم آقاي مور در چنين و ضعيتي ساخته شده است . آمريكا در حال جنگ است وبه چند كشور دنيا لشكر كشي كرده و در دو جبه عراق و افغانستان فعال عمل ميكند .حال يك فيلم ساز بسيار ساده كه نه فيلسوف است و نه حقوقدان است و نه سياست مدار و نه عالم و نه روزنامه نگا ر و حتي نه كارشناس آمده است و دست روي يكي از مهمترين قضاياي چند سال اخير آمريكا يعني 11 سپتامر ميگذارد وهمينجور تا جنگ عراق و درست اول شخص نظام را مور حمله قرار ميدهد واز هيچ چيزي فرو گذار نميكند.
يك فيلمساز بلند ميشود داخل يك ماشين بلندگو دار مي نشيند و دور كاخ سفيد ميچرخد و براي اعتراض كردن تمسخر قانوني كه پارلمان تصوب كرده است ، آنرا بلند بلند ميخواند. وادعا ميكند كه نمايندگان وسناتور ها چيزي را تصويب كرده كه اصلا نخوانده اند.
يا حتي در اين فيلم از يك سربازي گفته ميشود كه براي مادرش نامه مينويسد و رييس جمهورش را احمق خطاب ميكند، فيلمساز تصاوير واقعي از رييس جمهور را پخش ميكند و در همان حال مگويد كه او (شخص اول مملكت) نميداند چه بايد بكند. وتمام اين تصاوير را از برنامه هاي پخش شده از شبكه هاي خبري بدست آورده است .مثلا وقتي كه نشان ميدهد كه بلند مرتبه هاي سياسي چگونه در مقابل دوربين بزك ميشوند و حتي مو هايشان را با آب دهانشان صاف ميكنند و...وووو
يك كسي كه مي خواهد فيلم بسازد ومستند ساز است به راحتي به سوابق زمان سربازي رييس جمهور دسترسي دارد، معاملاتش را در زمان كارش در شركت برسي ميكند از سرمايه گذاران ورفت و آمدهاي پولي به خوبي خبر دارد و هزاران نكته دگر كه ما حتي جرات فكر كردن به آنها را نداريم چه رسد به.........
من نه آمريكاييم ! و نه از آمريكاييها خوشم ميآيد ! ونه غرب زده هستم ! و نه معتقدم كه آمريكا شيطان بزرگ نيست!!!!!!! . بحثم بر سر بافتهاي اجتماعي و چفت و بستهاي يك جامعه است اصلا كاري به حكومتها و رژيم ها هم ندارم !.
من ميخواهم بدانم چگونه نقد كردن يا كنكاش كردن در اعمال بزرگان يا ابراز عقيده ، در يك جامعه اي ميتواند امري عادي باشد؟، چرا در يك جامعه اي متوان از شفاف بودن نترسيد ؟ يا چگونه است كه در يك جامعه اي تركاندن ترقه امنيت ملي را به خطر نمي اندازد؟ و هزاران چيز ديگر كه نميدانم ودوست دارم كه بدانم.
باوركنيد خيلي تعجب كردم وقتي با سر زدن به سايت مايكل مور متوجه شدم كه هنوز دارد حرف ميزند و مطلب مي نويسد. حتي با اينكه آقاي بوش دوباره رييس جمهور شده است.
نها يتا اينكه هرچه فكر ميكنم نمي دانم چرا عنوان مطلب را گذاشتم " از فارنهايت 11/9 تا گروگانگيري در دانشگاه علم و صنعت " باور كنيد ارتباطش را نميفهمم. خوب ميتوانستم خيلي چيزهاي بي ربط ديگري بگذارم مثلا : " از فارنهايت 11/9 تا فكهاي شكسته يك فيلسوف " يا " از فارنهايت 11/9 تا اوين " يا " از فارنهايت 11/9 تا هرچيزي كه دلتا ن ميخواهد"
يا علي مدد
ارادتمند امين